
توبه کنان توبه را سیل ببردست دوش
عاشق صدسالهام توبه کجا من کجا
توبه صدساله را یار دراشکست دوش
باده خلوت نشین در دل خم مست شد
خلوت و توبه شکست مست برون جست دوش
ولوله در کو فتاد عقل درآمد که داد
محتسب عقل را دست فروبست دوش
ای یار قلندردل دلتنگ چرایی تو از جغد چه اندیشی چون جان همایی تو بخرام چنین نازان در حلقه جانبازان ای رفته…
جان ما را هر نفس بستان نو گوش ما را هر نفس دستان نو ماهیانیم اندر آن دریا که هست روز روزش…
دل من دل من دل من بر تو رخ تو رخ تو رخ بافر تو صنما صنما اگر جان طلبی بدهم بدهم…
ای عشق تو موزونتری یا باغ و سیبستان تو چرخی بزن ای ماه تو جان بخش مشتاقان تو تلخی ز تو شیرین…
هله ای شاه مپیچان سر و دستار مرو هله ای ماه که نغزت رخ و رخسار مرو در همه روی زمین چشم…
مها به دل نظری کن که دل تو را دارد به روز و شب به مراعاتت اقتضا دارد ز شادی و ز…
کوه نیم سنگ نیم چونک گدازان نشوم دیدم جمعیت تو چونک پریشان نشوم کوه ز کوهی برود سنگ ز سنگی بشود پس…
ای ساقیی که آن می احمر گرفتهای وی مطربی که آن غزل تر گرفتهای ای دلبری که ساقی و مطرب فنا شدند…