
گفتی که تو ملحدی چنان گیر
گفتی که تو روبهی نهای شیر
ما را سقط همه سگان گیر
گفتی که ز دل خبر نداری
ای مونس دل مرا زبان گیر
ای بیتو محال جان فزایی وی در دل و جان ما کجایی گر نیم شبی زنان و گویان سرمست ز کوی ما…
چو رو نمود به منصور وصل دلدارش روا بود که رساند به اصل دل دارش من از قباش ربودم یکی کلهواری بسوخت…
شب و روز آن نکوتر که به پیش یار باشی به میان سرو و سوسن گل خوش عذار باشی به طرب هزار…
پیشتر آ می لبا تا همه شیدا شویم بیشتر آ گوهرا تا همه دریا رویم دست به هم وادهیم حلقه صفت جوق…
تو چنین نبودی تو چنین چرایی چه کنی خصومت چو از آن مایی دل و جان غلامت چو رسد سلامت تو دو…
ای یار قمرسیما ای مطرب شکرخا آواز تو جان افزا تا روز مشین از پا سودی همگی سودی، بر جمله برافزودی تا…
سبق الجد الینا نزل الحب علینا سکن العشق لدینا فسکنّا و ثوینا زمن الصحو ندامه زمن السکر کرامه خطر العشق سلامه ففتنا…
المنه لله که ز پیکار رهیدیم زین وادی خم در خم پرخار رهیدیم زین جان پر از وهم کژاندیشه گذشتیم زین چرخ…