غزل شمارهٔ ۲۶۸۳ – نگارا تو گلی یا جمله قندی

مولانا molana

نگارا تو گلی یا جمله قندی
که چون بینی مرا چون گل بخندی
نگارا تو به بستان آن درختی
که چون دیدم تو را بیخم بکندی
چه کم گردد ز حسنت گر بپرسی
که چونی در فراقم دردمندی
من آنم کز فراقت مستمندم
تو آنی که هلاک مستمندی
در این مطبخ هزاران جان به خرج است
ببین تو ای دل مسکین که چندی
چو حلقه بر درت سر می‌زنم من
چه چاره چون تو بر بام بلندی
بیا ای زلف چوگان حکم داری
که چون گویم در این میدان فکندی
سپند از بهر آن باشد که سوزد
دلا می سوز دلبر را سپندی
بیا ای جام عشق شمس تبریز
که درد کهنه را تو سودمندی

مولانا molana

مطالعه بیشتر