
من از این خانه به در می نروم
من از این شهر سفر می نروم
من از این خانه به در می نروم
من از این شهر سفر می نروم
منم و این صنم و باقی عمر
من از او جای دگر می نروم
به خدا طوطی و طوطی بچهام
جز سوی تنگ شکر می نروم
یک زمانی که ز من دور شود
جز که در خون جگر می نروم
گر جهان بحر شود موج زند
من به جز سوی گهر می نروم
بلبل مستم و در باغ طرب
جز به سوی گل تر می نروم
در سرم بوی میی افتادهست
تا چو می جز که به سر می نروم
این چنین باغ و چنین سرو و چمن
جای آن هست اگر می نروم
مست گشتم ز ذوق دشنامش یا رب آن می به است یا جامش طرب افزاترست از باده آن سقطهای تلخ آشامش بهر…
در دلت چیست عجب که چو شکر میخندی دوش شب با کی بدی که چو سحر میخندی ای بهاری که جهان از…
چشم تو خواب میرود یا که تو ناز میکنی نی به خدا که از دغل چشم فراز میکنی چشم ببستهای که تا…
ای یار ما، دلدار ما، ای عالم اسرار ما ای یوسف دیدار ما، ای رونق بازار ما نک بر دمِ امسال ما،…
عجب ای ساقی جان مطرب ما را چه شدست هله چون مینزند ره ره او را کِه زدست او ز هر نیک…
جهان را بدیدم وفایی ندارد جهان در جهان آشنایی ندارد در این قرص زرین بالا تو منگر که در اندرون بوریایی ندارد…
دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو که هر بندی که بربندی بدرانم به جان تو چو چرخم من چو ماهم من…
صبح است و صبوح است بر این بام برآییم از ثور گریزیم و به برج قمر آییم پیکار نجوییم و ز اغیار…