
ما شیوه تر و تازه خواهیم
اشکوفه باغ آسمانیم
نقل و می مجلس الهیم
ما جوی نهایم بلک آبیم
ما ابر نهایم بلک ماهیم
لوح و قلمیم نی حروفیم
تیغ و علمیم نی سپاهیم
هم خسته غمزه چو تیریم
هم بسته طره سیاهیم
آمدهای که راز من بر همگان بیان کنی و آن شه بینشانه را جلوه دهی نشان کنی دوش خیال مست تو آمد…
تو مردی و نظرت در جهان جان نگریست چو باز زنده شدی زین سپس بدانی زیست هر آن کسی که چو ادریس…
در حلقه عشاق به ناگه خبر افتاد کز بخت یکی ماه رخی خوب درافتاد چشم و دل عشاق چنان پر شد از…
گرم سیم و درم بودی مرا مونس چه کم بودی وگر یارم فقیرستی ز زر فارغ چه غم بودی خدایا حرمت مردان…
پیشتر آ ای صنم شنگ من ای صنم همدل و همرنگ من شیوه گری بین که دلم تنگ شد تا تو بگوییش…
مگریز ز آتش که چنین خام بمانی گر بجهی از این حلقه در آن دام بمانی مگریز ز یاران تو چو باران…
ای ظریف جهان سلام علیک ای غریب زمان سلام علیک ای سلام تو درنگنجیده در خم آسمان سلام علیک دی که بگذشت…
می پرد این مرغ دیگر در جنان عاشقان سوی عنقا می کشاند استخوان عاشقان ای دریغا چشم بودی تا بدیدی در هوا…