
ما به خرمنگاه جان بازآمدیم
جانب شه همچو شهباز آمدیم
ما به خرمنگاه جان بازآمدیم
جانب شه همچو شهباز آمدیم
سیر گشتیم از غریبی و فراق
سوی اصل و سوی آغاز آمدیم
وارهیدیم از گدایی و نیاز
پای کوبان جانب ناز آمدیم
در کنار محرمان جان پروریم
چونک اندر پرده راز آمدیم
او کمند انداخت و ما را برکشید
ما به دست صانع انگاز آمدیم
پیش از آن کاین خانه ویران کرد اجل
حمدلله خانه پرداز آمدیم
نان ما پختهست و بویش می رسد
تا به بوی نان به خباز آمدیم
هین خمش کن تا بگوید ترجمان
کز مذلت سوی اعزاز آمدیم
آه از عشق جمال حورهای کو گرفت از عاشقانش دورهای زندگیِ نوبهنو از کشتنش صحتی تازه شد از رنجورهای گر گهر داری…
با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم با چشم تو ز باده و خمار فارغیم خانه گرو نهاده و در کوی…
مر بحر را ز ماهی دایم گزیر باشد زیرا به پیش دریا ماهی حقیر باشد مانند بحر قلزم ماهی نیابی ای جان…
بیچاره کسی که زر ندارد وز معدن زر خبر ندارد بیچاره دلی که ماند بیتو طوطیست ولی شکر ندارد دارد هنر و…
عاشقان پیدا و دلبر ناپدید در همه عالم چنین عشقی که دید نارسیده یک لبی بر نقش جان صد هزاران جانها تا…
سکه رخسار ما جز زر مبادا بیشما در تک دریای دل گوهر مبادا بیشما شاخههای باغ شادی کان قوی تازهست و تر…
ای دل چون آهنت بوده چو آیینهای آینه با جان من مونس دیرینهای در دل آیینه من در دل من آینه تن…
عشق مرا بر همگان برگزید آمد و مستانه رخم را گزید شکر کز آن کان زر جعفری روی مرا نادره گازی رسید…