غزل شمارهٔ ۱۴۸۱ – ما آتش عشقیم که در موم رسیدیم

مولانا molana

ما آتش عشقیم که در موم رسیدیم
چون شمع به پروانه مظلوم رسیدیم
یک حمله مردانه مستانه بکردیم
تا علم بدادیم و به معلوم رسیدیم
در منزل اول به دو فرسنگی هستی
در قافله امّت مرحوم رسیدیم
آن مه که نه بالاست نه پست است بتابید
وآن‌جا که نه محمود و نه مذموم رسیدیم
تا حضرت آن لعل که در کون نگنجد
بر کوری هر سنگ‌دلِ شوم رسیدیم
با آیت کرسی به سوی عرش پریدیم
تا حیّ بدیدیم و به قیّوم رسیدیم
امروز از آن باغ چه بابرگ و نواییم
تا ظن نبری خواجه که محروم رسیدیم
ویرانه به بومان بگذاریم چو بازان
ما بوم نه‌ایم ار چه در این بوم رسیدیم
زنّار گسستیم بر قیصر رومی
تبریز ببر قصّه که در روم رسیدیم

مولانا molana

مطالعه بیشتر