غزل شماره ۵ از غزلیات صائب تبریزی؛ شد به دشواری دل از لعل لب دلبر جدا

غزل شماره ۵ از غزلیات صائب تبریزی را در سایت ادبی نتیش قرار داده‌ایم. صائب تبریزی به عنوان یکی از پیشگامان شعر فارسی، تأثیر زیادی بر شاعران بعدی گذاشته است. بسیاری از شاعران معاصر و بعد از او تحت تأثیر سبک و زبان او قرار گرفته‌اند.

غزل شماره ۵

شد به دشواری دل از لعل لب دلبر جدا

این کباب تر به خون دل شد از اخگر جدا

نقش هستی را به آسانی ز دل نتوان زدود

بی گداز از سکه هیهات است گردد زر جدا

آگه است از حال زخم من جدا از تیغ او

با دهان خشک شد هر کس که از کوثر جدا

کار هر بی ظرف نبود دل ز جان برداشتن

زان لب میگون به تلخی می شود ساغر جدا

گر در آمیزد به گل‌ها بوی آن گل‌پیرهن

من به چشم بسته می سازم ز یکدیگر جدا

در گذر از قرب شاهان عمر اگر خواهی که خضر

یافت عمر جاودان تا شد ز اسکندر جدا

بی سرشک تلخ، افتاد از نظر مژگان مرا

رشته می‌گردد سبک چون گردد از گوهر جدا

چون نسوزد خواب در چشمم؟ که شب‌های فراق

اخگری در پیرهن دارم ز هر اختر جدا

نیست چون صائب قراری نقش را بر روی آب

چون خیال او نمی گردد ز چشم تر جدا؟

تفسیر این شعر

این شعر از شاعر بزرگ ایرانی “صائب تبریزی” است و در آن احساسات عمیق و درد عشق و جدایی بیان شده است. بیایید این شعر را به زبان ساده‌تر توضیح دهیم:

1. بیت اول: شاعر می‌گوید که دلش به سختی از لب‌های معشوق جدا شده است. این جدایی برای او مانند کبابی است که در آتش می‌سوزد و به خون دلش تبدیل می‌شود.

2. بیت دوم: او می‌گوید که نمی‌توان به راحتی از وجود خود (هستی) جدا شد، زیرا بدون داغ و گداز (رنج) هیچ چیز باارزشی به دست نخواهد آمد.

3. بیت سوم: شاعر به این نکته اشاره می‌کند که او از حال زخم‌هایش آگاه است، اما کسی که از خوشی‌ها (کوثر) جدا شده، دهانش خشک شده است.

4. بیت چهارم: او می‌گوید که کار هر کسی نیست که دل را از جان جدا کند، چراکه از لب‌های شیرین معشوق، تلخی به دل می‌نشیند.

5. بیت پنجم: اگر بوی گل‌ها با بوی آن گل پیرهن معشوق ترکیب شود، او با چشم بسته می‌تواند آنها را از هم جدا کند.

6. بیت ششم: شاعر به این موضوع اشاره دارد که اگر کسی بخواهد مانند خضر (نماد جاودانگی) عمر جاودانی داشته باشد، باید از زندگی شاهان و اسکندر جدا شود.

7. بیت هفتم: او می‌گوید که اشک‌های تلخش از دیدگانش دور افتاده و این باعث می‌شود که احساساتش سبک‌تر شود، چون مانند جواهر از هم جدا شده‌اند.

8. بیت هشتم: شاعر بیان می‌کند که چگونه ممکن است خواب در چشمانش نسوزد، وقتی که شب‌های جدایی، آتش سوزانی در دلش ایجاد کرده است.

9. بیت نهم: در نهایت، شاعر به این نکته اشاره می‌کند که هیچ چیز نمی‌تواند خیال معشوق را از ذهن او دور کند، حتی اگر بر روی آب هم نقش بزند.

به طور کلی، این شعر درباره درد جدایی و عشق عمیق است و نشان‌دهنده‌ی احساسات شدید شاعر نسبت به معشوقش می‌باشد. او با استفاده از تشبیهات زیبا و عاطفی، عمق احساساتش را بیان کرده است.

مطالعه بیشتر