
عجیبالعجایب توی در کیایی
نما روی خود، گر عجب مینمایی
عجیبالعجایب توی در کیایی
نما روی خود، گر عجب مینمایی
توی محرمِ دل، توی همدمِ دل
بهجز تو که داند رهِ دلگشایی؟
تو دانی که دل در کجاها فتادست
اگر دل نداند تو را که کجایی
برافکن بر او سایهٔ از سعادت
که مسجودِ قانی و جانِ همایی
جهان را بیارا به نورِ نبوّت
که استادِ جانِ همه انبیایی
گهر سنگ بود وز تو گشت گوهر
عطا کن، عطا کن، که بحرِ عطایی
نه آبِ منی بُد، که شخص سنی شد؟!
چو رست از منی، وارهانش ز مایی
کفِ آب را تو بدادی زمینی
سیهدود را تو بدادی سمایی
چو تبدیلِ اشیا تو را بُد میسّر
همه حلم و علمی، همه کیمیایی
حرام است خواب شب، ایرا تو ماهی
که در شب، چو بدری ز جانها برآیی
میا خواب اینجا، برو جای دیگر
که بحر است چشمم، در او غرقه آبی
شبا، در تهیّج چو مارِ سیاهی
جهان را بخوردی، مگر اژدهایی
چو خلّاقِ بیچون، فسون بر تو خوانَد
هرآنچ بخوردی سحرگه بزایی
الا ماهِ گردون! که سیّاح چرخی
پی من باشد دمی گر بپایی؟!
تو در چشمِ بعضی مقیمی و ساکن
تو هر دیده را شیوهای مینمایی
اسکان قلبی! علیکم ثنایی
افیضوا علینا، کووس البقء
گر آن، جانِ جان را ندیدی دلا تو
اگر جمله چشمی، اسیرِ عمایی
چو هفتاد و دو ملّتی عقل دارد
بجو در جنونش دلا اصطفایی
اجیبوا، اجیبوا هواکم عجیب
صفا من هواکم نسیم الهوایی
تن اندر جنونش، دلم ارغنونش
روانم زبونش، ز بیدستوپایی
مگر اختران دیدهاندت ز بالا
فرو کرده سرها برای گوایی
غلط، کیست اختر؟! که بویی نبردست
دلِ عقلِ کُل با همه ارتقایی
فلا عیش یا سادتی ما عداکم
بظعن و سیر ولا فی ثواء
پیشتر آ روی تو جز نور نیست کیست که از عشق تو مخمور نیست نی غلطم در طلب جان جان پیش میا…
دو هزار عهد کردم که سر جنون نخارم ز تو درشکست عهدم ز تو باد شد قرارم ز ره زیادهجویی به طریق…
اگر چه ما نه خروس و نه ماکیان داریم ز بیضه سر کن و بنگر که ما کیان داریم به آفتاب حقایق…
من از کجا غم و شادی این جهان ز کجا من از کجا غم باران و ناودان ز کجا چرا به عالم…
آمد بت میخانه تا خانه برد ما را بنمود بهار نو تا تازه کند ما را بگشاد نشان خود بربست میان خود…
زندگانی مجلس سامی باد در سروری و خودکامی نام تو زنده باد کز نامت یافتند اصفیا نکونامی میرسانم سلام و خدمتها که…
آه که آن صدر سرا میندهد بار مرا مینکند محرم جان محرم اسرار مرا نغزی و خوبی و فرش آتش تیز نظرش…
علم عشق برآمد برهانم ز زحیرم به لب چشمه حیوان بکشم پای بمیرم به که مانم به که مانم که سطرلاب جهانم…