
ساقی من خیزد بیگفت من
آرد آن باده وافر ثمن
ساقی من خیزد بیگفت من
آرد آن باده وافر ثمن
حاجت نبود که بگویم بیار
بشنود آواز دلم بیدهن
هست تقاضاگر او لطف او
و آن کرم بیحد و خلق حسن
ماه برآید تو مگویش برآ
بر تو زند نور مگویش بزن
ای به گه بزم بهین عیش و نوش
وی به گه رزم مهین صف شکن
از پی هر گمره نیکو دلیل
وز پی محبوس چهای خوش رسن
عالم همچون شب و تو همچو ماه
تو مثل شمعی و جانها لگن
جان مثل ذره بود بیقرار
با تو شود ساکن نعم السکن
بیایید بیایید که گلزار دمیدهست بیایید بیایید که دلدار رسیدهست بیارید به یک بار همه جان و جهان را به خورشید سپارید…
آتشی نو در وجود اندرزدیم در میان محو نو اندرشدیم نیک و بد اندر جهان هستی است ما نه نیکیم ای برادر…
اکونومیست: سال ۲۰۲۵ جهان در خون غرق خواهد شد🩸 پیش بینی اکونومیست درمورد سال ۲۰۲۵، روی صفحه اول جدید اکونومیست؛ پیش بینی…
کجا شد عهد و پیمان را چه کردی امانتهای چون جان را چه کردی چرا کاهل شدی در عشقبازی سبک روحی مرغان…
امروز روز شادی و امسال سال گل نیکوست حال ما که نکو باد حال گل گل را مدد رسید ز گلزار روی…
ای دلارام من و ای دل شکن وی کشیده خویش بیجرمی ز من از نظر رفتی ز دل بیرون نهای ز آنک…
برفت یار من و یادگار ماند مرا رخ معصفر و چشم پرآب و وااسفا دو دیده باشد پرنم چو در ویست مقیم…
حکیمیم طبیبیم ز بغداد رسیدیم بسی علّتیان را ز غم بازخریدیم سَبَلهای کَهُن را، غم بیسر و بُن را ز رگهاش و…