غزل شمارهٔ ۷۲۳ – ساقی برخیز کان مه آمد

مولانا molana

ساقی برخیز کان مه آمد
بشتاب که سخت بی‌گه آمد
ترکانه بتاز وقت تنگست
کان ترک ختا به خرگه آمد
در وهم نبود این سعادت
اقبال نگر که ناگه آمد
عاشق چو پیاله پر ز خون بود
چون ساغر می به قهقه آمد
با چون تو مه آنک وقت دریافت
تعجیل نکرد ابله آمد
از خرمن عشق هر کی بگریخت
کاه است به خرمن‌ِ که آمد
بی گه شد و هر کی اوست مقبل
بگریخت ز خود به درگه آمد
اندر تبریز های و هویی‌ست
آن را که ز هجر با ره آمد

مولانا molana

مطالعه بیشتر