
کل قلب لهواه وجد الصبر یصل
سنه الوصل قصیر عجل معتجل
سنه الهجر طویل و مدید و ممل
یملاء الکاس حبیبی و طبیبی و تذر
فعلن مفتعلن او فعلاتن و فعل
ناول الکاس نهارا و جهارا و قحا
لا یخاف رهقا من به محیاک قتل
مروت نیست در سرها که اندازند دستاری کجا گیرد نظام ای جان به صرفه خشک بازاری رها کن گرگ خونی را که…
آن ماه همیتابد بر چرخ و زمین یا نی خود نیست به جز آن مه این هست چنین یا نی در هر…
الا ای باد شبگیرم بیار اخبار شمس الدین خداوندم ولی دانی تو از اسرار شمس الدین کسی کز نام او بر بحر…
هم تو شمعی هم تو شاهد هم تو می هم بهاری در میان ماه دی هر طرف از عشق تو پَر سوخته…
صلا یا ایها العشاق کان مه رو نگار آمد میان بندید عشرت را که یار اندر کنار آمد بشارت می پرستان را…
سحری کرد ندایی عجب آن رشک پری که گریزید ز خود در چمن بیخبری رو به دل کردم و گفتم که زهی…
متاز ای دل سوی دریای ناری که میترسم که تاب نار ناری وجودت از نی و دارد نوایی ز نی هر دم…
یارکان رقصی کنید اندر غمم خوشتر از این کره عشقم رمید و نی لگامستم نی زین پیش روی ماه ما مستانه یک…