
دلدار من در باغ دی میگشت و میگفت ای چمن
صد حور خوش داری ولی بنگر یکی داری چو من
دلدار من در باغ دی میگشت و میگفت ای چمن
صد حور خوش داری ولی بنگر یکی داری چو من
گفتم صلای ماجرا ما را نمیپرسی چرا
گفتا که پرسشهای ما بیرون ز گوش است و دهن
گفتم ز پرسش تو بحل باری اشارت را مهل
گفت از اشارتهای دل هم جان بسوزد هم بدن
گفتم که چونی در سفر گفتا که چون باشد قمر
سیمین بر و زرین کمر چشم و چراغ مرد و زن
گشتن به گرد خود خطا الا جمال قطب را
او را روا باشد روا کو ره رو است اندر وطن
هم ساربان هم اشتران مستند از آن صاحب قران
ای ساربان منزل مکن جز بر در آن یار من
ای عشرت و ای ناز ما ای اصل و ای آغاز ما
آخر چه داند راز ما جان حسن یا بوالحسن
ای عشق تو در جان من چون آفتاب اندر حمل
وی صورتت در چشم من همچون عقیق اندر یمن
چون اولین و آخرین در حشر جمع آید یقین
از تو نباشد خوبتر در جمله آن انجمن
مجنون چو بیند مر تو را لیلی بر او کاسد شود
لیلی چو بیند مر تو را گردد چو مجنون ممتحن
در جست و جوی روی تو در پای گل بس خارها
ای یاس من گوید همیاندر فراقت یاسمن
گر آفتاب روی تو روزیدهِ ما نیستی
ذرات کونین از طمع کی باز کردندی دهن
حیوان چو قربانی بود جسمش ز جان فانی بود
پس شرحههای گوشتش زنده شود زین بابزن
آتش بگوید شرحه را سر حیاتات بقا
کای رسته از جان فنا بر جان بیآزار زن
نعره زنند آن شرحهها یا لیت قومی یعلمون
گر نعرهشان این سو رسد نی گبر ماند نی وثن
نی ترس ماند در دلی نی پای ماند در گلی
لبیک لبیک و بلی میگوی و میرو تا وطن
هست این سخن را باقیی در پرده مشتاقیی
پیدا شود گر ساقیی ما را کند بیخویشتن
یار شو و یار بین دل شو و دلدار بین در پیِ سرو روان چشمه و گلزار بین برجه و کاهل مباش…
دوش می گفت جانم کی سپهر معظم بس معلق زنانی شعلهها اندر اشکم بیگنه بیجنایت گردشی بینهایت بر تنت در شکایت نیلیی…
ای غذای جان مستم نام تو چشم و عقلم روشن از ایام تو شش جهت از روی من شد همچو زر تا…
ماه دیدم شد مرا سودای چرخ آن مهی نی کو بود بالای چرخ تو ز چرخی با تو میگویم ز چرخ ور…
چو آمد روی مه رویم کی باشم من که باشم من چو زاید آفتاب جان کجا ماند شب آبستن چه باشد خار…
مرا عقیق تو باید شکر چه سود کند مرا جمال تو باید قمر چه سود کند چو مست چشم تو نبود شراب…
ای شعشعه نور فلق در قبه مینای تو پیمانه خون شفق پنگان خون پیمای تو ای میلها در میلها وی سیلها در…
چون عزم سفر کردی فی لطف امان الله پیروز تو واگردی فی لطف امان الله ای شادکن دلها اندر همه منزلها در…