
در کوی کی میگردی ای خواجه چه میخواهی
پابسته شدی چون من زان دلبر خرگاهی
در کوی کی میگردی ای خواجه چه میخواهی
پابسته شدی چون من زان دلبر خرگاهی
گر بسته شدی از وی رسته ز همه بندی
نی خدمت کس خواهی نی خسروی و شاهی
شد خدمت تو دستان چون خدمت سرمستان
در آب سجود آری بیمسله چو ماهی
چون مست و خراب آمد سجده گهش آب آمد
فارغ ز ثواب آمد فرد از ره و بیراهی
کو ره چو در این آبی کو سجده چو محرابی
نی ظالم و نی تایب نی ذاکر و نی ساهی
ما را سفری فتاد بیما آن جا دل ما گشاد بیما آن مه که ز ما نهان همیشد رخ بر رخ ما…
جانم به فدا بادا آن را که نمیگویم آن روز سیه بادا کو را بنمیجویم یک باره شوم رسوا در شهر اگر…
چرا منکر شدی ای میر کوران نمیگویم که مجنون را مشوران تو می گویی که بنما غیبیان را ستیران را چه نسبت…
خضری که عمر ز آبت بکشد دراز گردد در مرگ برخورنده ابدا فراز گردد چو نظر کنی به بالا سوی آسمان اعلا…
کیست که او بنده رای تو نیست کیست که او مست لقای تو نیست غصه کشی کو که ز خوف تو نیست…
بادا مبارک در جهان سور و عروسیهای ما سور و عروسی را خدا بُبْرید بر بالای ما زهره قرین شد با قمر…
ابناء ربیعنا تعالوا فالورد یقول لا تبالوا و العشق یصیحکم جهارا الخلد لکم فلا تزالوا و الحسن علی البها تجلی و السکر…
ما به سلیمان خوشیم دیو و پری گو مباش حسن تو از حد گذشت شیوه گری گو مباش هست درست دلم مهر…