
باقداح تخامرنا و تتری
سقانا ربنا کاسا دهاقا
فشکرا ثم شکرا ثم شکرا
تعالوا ان هذا یوم عید
تجلی فیه ما ترجون جهرا
طوارق زرننا و اللیل ساجی
فما ابقین فی التضییق صدرا
ز کف هر یکی دریای بخشش
نثرن جواهرا جما و وفرا
به گرد دل همیگردی چه خواهی کرد میدانم چه خواهی کرد دل را خون و رخ را زرد میدانم یکی بازی برآوردی…
ای دوست ز شهر ما ناگه به سفر رفتی ما تلخ شدیم و تو در کان شکر رفتی نوری که بدو پرد…
شمس و قمرم آمد سمع و بصرم آمد وان سیمبرم آمد وان کان زرم آمد مستی سرم آمد نور نظرم آمد چیز…
گل سرخ دیدم شدم زعفرانی یکی لعل دیدم شدم زر کانی دلم چون ستاره شبی در نظاره به هر برج میشد به…
ای همه منزل شده از تو ره بیرهه بیقدمی رقص بین بیدهنی قهقهه از سر پستان عشق چونک دمی شیر یافت قامت…
از دلبر ما نشان کی دارد در خانه مهی نهان کی دارد بی دیده جمال او کی بیند بیرون ز جهان جهان…
بیا دل بر دل پردرد من نه بیا رخ بر رخان زرد من نه توی خورشید وز تو گرم عالم یکی تابش…
از دل رفته نشان میآید بوی آن جان و جهان میآید نعره و غلغله آن مستان آشکارا و نهان میآید گوهر از…