
باز شکستند خلق سلسله یا مسلمین
باز درافکند عشق غلغله یا مسلمین
باز شکستند خلق سلسله یا مسلمین
باز درافکند عشق غلغله یا مسلمین
دشمن جانهای ماست دوستی دوستان
مادر فتنه شدهست حامله یا مسلمین
آفت عالم شدهست ماهرخی زهرهسوز
فتنهٔ آدم شدهست سنبله یا مسلمین
لاف ز شه میزند سکّه ز مه میزند
بر سر ره میزند قافله یا مسلمین
ای شده شب روز ما، زآنک دلافروز ما
از رخ ما برفروخت مشعله یا مسلمین
چون خرد نیک پی در چله شد پیش وی
جوش برآرد چو می در چله یا مسلمین
عشق چو آمد پدید عقل گریبان درید
از پی بیدل رسید مشغله یا مسلمین
بدگهری کو ز جهل تاج شهان را بماند
بر دُم گاوان شود زنگله یا مسلمین
ناله ز هجر و زوال خاست ز ذوق وصال
دانک بسی شکرهاست در گله یا مسلمین
وقت آمد توبه را شکستن وز دام هزار توبه جستن دست دل و جانها گشادن دست غم را ز پس ببستن معشوقه…
سخن تلخ مگو ای لب تو حلوایی سر فروکن به کرم ای که بر این بالایی هر چه گویی تو اگر تلخ…
امروز نگار ما نیامد آن دلبر و یار ما نیامد آن گل که میان باغ جانست امشب به کنار ما نیامد صحرا…
مهتاب برآمد کلک از گور برآمد وز ریگ سیه چرده سقنقور برآمد آنک از قلمش موسی و عیسیست مصور از نفخه او…
گر ندید آن شادجان این گلستان را شاد چیست گر نه لطف او بود پس عیش را بنیاد چیست گر خرابات ازل…
جاء الربیع مفتخرا فی جوارنا جاء الحبیب مبتسما وسط دارنا طیبوا و اکرموا و تعالوا التشربوا عند الحبیب مبتشرا فی عقارنا من…
آه از عشق جمال حورهای کو گرفت از عاشقانش دورهای زندگیِ نوبهنو از کشتنش صحتی تازه شد از رنجورهای گر گهر داری…
از ورای سر دل بین شیوهها شکل مجنون عاشقان زین شیوهها عاشقان را دین و کیش دیگرست اصل و فرع و سر…