
با آن سبک روحی گل وان لطف شه برگ سمن
چون او ببیند روی تو هر برگ او گردد سه من
با آن سبک روحی گل وان لطف شه برگ سمن
چون او ببیند روی تو هر برگ او گردد سه من
ای گلشن تو زندگی وی زخم تو فرخندگی
وی بندهات را بندگی بهتر ز ملک انجمن
گفتی که جان بخشم تو را نی نی بگو بکشم تو را
تا زندهای باشم تو را چون شمع در گردن زدن
زاهد چه جوید رحم تو عاشق چه جوید زخم تو
آن مردهای اندر قبا وین زندهای اندر کفن
آن در خلاص جان دود وین عشق را قربان شود
آن سر نهد تا جان برد وین خصم جان خویشتن
ای تافته در جان من چون آفتاب اندر حمل
وی من ز تاب روی تو همچون عقیق اندر یمن
مرا اگر تو نخواهی منت به جان خواهم وگر درم نگشایی مقیم درگاهم چو ماهیم که بیفکند موج بیرونش به غیر آب…
ای سر مردان برگو برگو وی شه میدان برگو برگو ای مه باقی وی شه ساقی جان سخن دان برگو برگو قبله…
ابشروا یا قوم هذا فتح باب قد نجوتم من شتاب الاغتراب افرحوا قد جاء میقات الرضا من حبیب عندهام الکتاب قال لا…
من کجا بودم عجب بیتو این چندین زمان در پی تو همچو تیر در کف تو چون کمان تو مرا دستور ده…
به گوشهای بروم گوش آن قدح گیرم که عاشق قدح و درد و خصم تدبیرم خوش است گوشه و یا گوشه گشتهای…
گرمی مجوی الا از سوزش درونی زیرا نگشت روشن دل ز آتش برونی بیمار رنج باید تا شاه غیب آید در سینه…
اقتلونی یا ثقاتی ان فی قتلی حیاتی و مماتی فی حیاتی و حیاتی فی مماتی اقتلونی ذاب جسمی قدح القهوه قسمی هله…
اقبل الساقی علینا حاملا کاس المدام فاشربوا من کاس خلد و اترکوا کل الطعام اشبعوا من غیر اکل و اسمعوا من غیر…