
زانک نیرزد کنون خون رهی یک لکیس
گنج نهان دو کون پیش رخش یک جوست
بهر لکیسی دلا سرد بود این مکیس
عاشقی آن صنم وانگه ترس کسی
یک دم و یک رنگ باش عاشق و آن گاه پیس
ای دل شکرستان از نمکش شور کن
آب ز کوثر بخور خاک در او بلیس
زود بشو لوح را ز ابجد این کاف و نون
آنگه ای دل برو نقطه خالش نویس
ای حسد موج زن بحر سیاه آمدی
خشت گل تیرهای ز آب جهنم بخیس
شمس حق و دین کشید تیغ برون از نیام
ای خرد دوک سار تار خیالی بریس