
خانه دل آن توست خانه خدایی درآ
خانه ز تو تافتهست روشنیی یافتهست
ای دل و جان جای تو ای تو کجایی درآ
ای صنم خانگی مایه دیوانگی
ای همه خوبی تو را پس تو کرایی درآ

نگارا تو در اندیشه درازی بیاوردی که با یاران نسازی نه عاشق بر سر آتش نشیند مگر که عاشقی باشد مجازی به…
پرده بردار ای حیات جان و جان افزای من غمگسار و همنشین و مونس شبهای من ای شنیده وقت و بیوقت از…
ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم تو کعبهای هر جا روم قصد مقامت می کنم هر…
صحرا خوشست لیک چو خورشید فر دهد بستان خوشست لیک چو گلزار بر دهد خورشید دیگریست که فرمان و حکم او خورشید…
بار دگر از راه سوی چاه رسیدیم وز غربت اجسام بالله رسیدیم با اسب بدان شاه کسی چون نرسیدهست ما اسب بدادیم…
انا فتحنا بابکم لا تهجروا اصحابکم لا تیئسوا من غابکم لا تدنسوا اثوابکم الحمد لله الذی من علینا بالثنا فی ظل دین…
گوید آن دلبر که چون همدل شدی با هوس همراه و هم منزل شدی از میان نقشها پنهان شدی در جهان جانها…
اگر چرخ وجود من از این گردش فروماند بگرداند مرا آن کس که گردون را بگرداند اگر این لشکر ما را ز…