
اگر تو مست شرابی چرا حشر نکنی
وگر شراب نداری چرا خبر نکنی
اگر تو مست شرابی چرا حشر نکنی
وگر شراب نداری چرا خبر نکنی
وگر سه چار قدح از مسیح جان خوردی
ز آسمان چهارم چرا گذر نکنی
از آن کسی که تو مستی چرا جدا باشی
وز آن کسی که خماری چرا حذر نکنی
چو آفتاب چرا تو کلاه کژ ننهی
ز نور خود چو مه نو چرا کمر نکنی
چو آفتاب جمال قدیم تیغ زند
چو کان لعل چرا جان و دل سپر نکنی
وگر چو نای چشیدی ز لعل خوش دم او
چرا چو نی تو جهان را پر از شکر نکنی
وگر چو ابر تو حامل شدی از آن دریا
چرا چو ابر زمین را پر از گهر نکنی
ز گلشن رخ تو گلرخان همیجوشند
چرا چو حیز و محنث نهای نظر نکنی
نگر به سبزقبایان باغ کآمدهاند
به سوی شاه قبابخش چون سفر نکنی
چو خرقه و شجره داری از بهار حیات
چرا سر دل خود جلوه چون شجر نکنی
چو اعتبار ندارد جهان بر درویش
به بزم فقر چرا عیش معتبر نکنی
جان بر کف خود داری ای مونس جان زوتر من نیک سبک گشتم آن رطل گران زوتر از باده بسی ساغر فربه…
به لاله دوش نسرین گفت برخیزیم مستانه به دامان گل تازه درآویزیم مستانه چو باده بر سر باده خوریم از گلرخ ساده…
زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا چه نغزست و چه خوبست و چه زیباست خدایا از آن آب حیاتست که…
چون سرِ کس نیستت، فتنه مکن دل مبر چونک ببردی دلی، پردهٔ او را مدر چشم تو چون ره زند، رهزده را…
مبارک باد آمد ماه روزه رهت خوش باد ای همراه روزه شدم بر بام تا مه را ببینم که بودم من به…
چارهای کو بهتر از دیوانگی بسکلد صد لنگر از دیوانگی ای بسا کافر شده از عقل خویش هیچ دیدی کافر از دیوانگی…
در کوی خرابات مرا عشق کشان کرد آن دلبر عیار مرا دید نشان کرد من در پی آن دلبر عیار برفتم او…
شتران مست شدستند، ببین رقص جمل زُ اشتر مست که جوید ادب و علم و عمل علم ما دادهی او و ره…