غزل شمارهٔ ۲۴۵ – از برای صلاح مجنون را

مولانا molana

از برای صلاح مجنون را
بازخوان ای حکیم افسون را
از برای علاج بی‌خبری
درج کن در نبیذ افیون را
چون نداری خلاص بی‌چون شو
تا ببینی جمال بی‌چون را
دل پرخون ببین تو ای ساقی
درده آن جام لعل چون خون را
زانک عقل از برای مادونی
سجده آرد ز حرص هر دون را
باده خواران به نیم جو نخرند
این دو قرص درست گردون را
نخوت عشق را ز مجنون پرس
تا که در سر چهاست مجنون را
گمرهی‌های عشق بردرد
صد هزاران طریق و قانون را
ای صبا تو برو بگو از من
از کرم بحر در مکنون را
گرچه از خشم گفته‌ای نکنم
روح بخش این حماء مسنون را
شمس تبریز موسی عهدی
در فراقت مدارهارون را

مولانا molana

مطالعه بیشتر