
آینهای بزدایم از جهت منظر من
وای از این خاک تنم تیره دل اکدر من
آینهای بزدایم از جهت منظر من
وای از این خاک تنم تیره دل اکدر من
رفت شب و این دل من پاک نشد از گل من
ساقی مستقبل من کو قدح احمر من
رفت دریغا خر من مرد به ناگه خر من
شکر که سرگین خری دور شدهست از در من
مرگ خران سخت بود در حق من بخت بود
زانک چو خر دور شود باشد عیسی بر من
از پی غربیل علف چند شدم مات و تلف
چند شدم لاغر و کژ بهر خر لاغر من
آنچ که خر کرد به من گرگ درنده نکند
رفت ز درد و غم او حق خدا اکثر من
تلخی من خامی من خواری و بدنامی من
خون دل آشامی من خاک از او بر سر من
شارِقِ من فارقِ من از نظرِ خالقِ من
شمع کُشی دیده کَنی در نظر و منظر من
جانم به فدا بادا آن را که نمیگویم آن روز سیه بادا کو را بنمیجویم یک باره شوم رسوا در شهر اگر…
انجیرفروش را چه بهتر انجیرفروشی ای برادر سرمست زییم مست میریم هم مست دوان دوان به محشر گر خاک شویم وگر بریزیم…
ای همه خوبی تو را پس تو که رایی که را ؟ ای گل در باغ ما پس تو کجایی کجا ؟…
با وی از ایمان و کفر باخبری کافریست آنک از او آگهست از همه عالم بریست آه که چه بیبهرهاند باخبران زانک…
باز از آن کوه قاف آمد عنقای عشق باز برآمد ز جان نعره و هیهای عشق باز برآورد عشق سر به مثال…
سر قدم کردیم و آخر سوی جیحون تاختیم عالمی برهم زدیم و چست و بیرون تاختیم چون براق عشق عرشی بود زیر…
اه چه بیرنگ و بینشان که منم کی ببینم مرا چنان که منم گفتی اسرار در میان آور کو میان اندر این…
دل چه خوردهست عجب دوش که من مخمورم یا نمکدان کی دیدهست که من در شورم هر چه امروز بریزم شکنم تاوان…