
آن کون خر کز حاسدی عیسی بود تشویش او
صد کیر خر در کون او صد تیز سگ در ریش او
آن کون خر کز حاسدی عیسی بود تشویش او
صد کیر خر در کون او صد تیز سگ در ریش او
خر صید آهو کی کند خر بوی نافه کی کشد
یا بول خر را بو کند یا گه بود تفتیش او
هر جوی آب اندررود آن ماده خر بولی کند
جو را زیان نبود ولی واجب بود تعطیش او
خر ننگ دارد ز آن دغل از حق شنو بل هم اضل
ای چون مخنث غنج او چون قحبگان تخمیش او
خامش کنم تا حق کند او را سیه روی ابد
من دست در ساقی زنم چون مستم از تجمیش او
کنون که در چمن آمد گُل از عَدَم به وجود بنفشه در قدمِ او نهاد سر به سجود بنوش جامِ صبوحی به…
عشق جانست عشق تو جانتر لطف درمان و از تو درمانتر کافریهای زلف کافر تو گشته ز ایمان جمله ایمانتر جان سپردن…
شنو پندی ز من ای یار خوش کیش به خون دل برآید کار درویش یقین میدان مجیب و مستجابست دعای سوخته درویش…
مطرب عشق ابدم زخمه عشرت بزنم ریش طرب شانه کنم سبلت غم را بکنم تا همه جان ناز شود چونک طرب ساز…
کرانی ندارد بیابان ما قراری ندارد دل و جان ما جهان در جهان نقش و صورت گرفت کدامست از این نقشها آن…
ما ز بالاییم و بالا میرویم ما ز دریاییم و دریا میرویم ما از آن جا و از این جا نیستیم ما…
امروز روز شادی و امسال سال لاغ نیکوست حال ما که نکو باد حال باغ آمد بهار و گفت به نرگس به…
گر بنخسبی شبی ای مه لقا رو به تو بنماید گنج بقا گرم شوی شب تو به خورشید غیب چشم تو را…