
بر گرد حوالیگه آن خانه بگردیم
ماییم و حوالیگه آن خانه دولت
ما نعمت آن خانه فراموش نکردیم
آن خانه مردی است و در او شیردلانند
از خانه مردی بگریزیم، چه مردیم؟
آنجا همه مستیست و برون جمله خمار است
آنجا همه لطفیم و دگرجا همه دردیم
آنجا طربانگیزتر از باده لعلیم
وینجا بد و رخزردتر از شیشه زردیم
آنجای به گرمی همه خورشید تموزیم
وینجای به سردی همه چون بهمن سردیم
آنجا همه آمیخته چون شکر و شیریم
وینجا همه آویخته در جنگ و نبردیم
آنجا شه شطرنج بساط دو جهانیم
وینجا همه سرگشتهتر از مهره نردیم
چرخی است کز آن چرخ چو یک برق بتابد
بر چرخ برآییم و زمین را بنوردیم