چه خیره می‌نگری در رخ من ای برنا مگر که در رخمست آیتی از آن سودا مگر که بر رخ من داغ…

کجاست مطرب جان تا ز نعره‌های صلا درافکند دم او در هزار سر سودا بگفته‌ام که نگویم ولیک خواهم گفت من از…

رویم و خانه بگیریم پهلوی دریا رویم و خانه بگیریم پهلوی دریا که داد اوست جواهر که خوی اوست سخا بدان که…

مرا تو گوش گرفتی همی‌کشی به کجا مرا تو گوش گرفتی همی‌کشی به کجا بگو که در دل تو چیست چیست عزم…

ز بامداد سعادت سه بوسه داد مرا که بامداد عنایت خجسته باد مرا به یاد آر دلا تا چه خواب دیدی دوش…

کنون که در چمن آمد گُل از عَدَم به وجود بنفشه در قدمِ او نهاد سر به سجود بنوش جامِ صبوحی به…

ز بهر غیرت آموخت آدم اسما را ببافت جامع کل پرده‌های اجزا را برای غیر بود غیرت و چو غیر نبود چرا…

چه نیکبخت کسی که خدای خواند تو را درآ درآ به سعادت درت گشاد خدا که برگشاید درها مفتح الابواب که نزل…

روم به حجره خیاط عاشقان فردا من درازقبا با هزار گز سودا ببردت ز یزید و بدوزدت بر زید بدین یکی کندت…

من از کجا غم و شادی این جهان ز کجا من از کجا غم باران و ناودان ز کجا چرا به عالم…

درخت اگر متحرک بدی ز جای به جا نه رنج اره کشیدی نه زخم‌های جفا نه آفتاب و نه مهتاب نور بخشیدی…

اگر تو عاشق عشقی و عشق را جویا بگیر خنجر تیز و ببر گلوی حیا بدانک سد عظیم است در روش ناموس…