ز دام چند بپرسی و دانه را چه شدست به بام چند برآیی و خانه را چه شدست فسرده چند نشینی میان…
تو مردی و نظرت در جهان جان نگریست چو باز زنده شدی زین سپس بدانی زیست هر آن کسی که چو ادریس…
به شاه نهانی رسیدی که نوشت می آسمانی چشیدی که نوشت نگار ختن را حیات چمن را میان گلستان کشیدی که نوشت…
اگر مر تو را صلح آهنگ نیست مرا با تو ای جان سر جنگ نیست تو در جنگ آیی روم من به…
طرب ای بحر اصل آب حیات ای تو ذات و دگر مهان چو صفات اه چه گفتم کجاست تا به کجا کو…
صوفیان آمدند از چپ و راست در به در کو به کو که باده کجاست در صوفی دلست و کویش جان باده…
فعل نیکان محرض نیکیست همچو مطرب که باعث سیکیست بهر تحریض بندگان یزدان از بد و نیک شاکر و شاکیست نکر فرعون…
عشق جز دولت و عنایت نیست جز گشاد دل و هدایت نیست عشق را بوحنیفه درس نکرد شافعی را در او روایت…
قبله امروز جز شهنشه نیست هر که آید به در بگو ره نیست عذر گو وز بهانه آگه باش همه خفتند و…
امشب از چشم و مغز خواب گریخت دید دل را چنین خراب گریخت خواب دل را خراب دید و یباب بی نمک…
برات عاشق نو کن رسید روز برات زکات لعل ادا کن، رسید وقت زکات برات و قدر خیالت دو عید چیست وصال…
هر آنک از سبب وحشت غمی تنهاست بدانک خصم دلست و مراقب تنهاست به چنگ و تنتن این تن نهادهای گوشی تن…