به پیش تو چه زند جان و جان کدام بود که جان توی و دگر جمله نقش و نام بود اگر چه…
ربود عشق تو تسبیح و داد بیت و سرود بسی بکردم لاحول و توبه دل نشنود غزل سرا شدم از دست عشق…
ز بعد خاک شدن یا زیان بود یا سود به نقد خاک شوم بنگرم چه خواهد بود به نقد خاک شدن کار…
اگر مرا تو نخواهی دلم تو را خواهد تو هم به صلح گرایی اگر خدا خواهد هزار عاشق داری تو را به…
نماز شام چو خورشید در غروب آید ببندد این ره حس راه غیب بگشاید به پیش درکند ارواح را فرشته خواب به…
به باغ بلبل از این پس نوای ما گوید حدیث عشق شکرریز جان فزا گوید اگر ز رنگ رخ یار ما خبر…
ندا رسید به جانها که چند میپایید به سوی خانه اصلی خویش بازآیید چو قاف قربت ما زاد و بود اصل شماست…
میان باغ گل سرخهای و هو دارد که بو کنید دهان مرا چه بو دارد پیالهای به من آورد لاله که بخوری…
مخسب شب که شبی صد هزار جان ارزد که شب ببخشد آن بدر بدره بیحد به آسمان جهان هر شبی فرود آید…
ز عشق آن رخ خوب تو ای اصول مراد هر آن که توبه کند توبهاش قبول مباد هزار شکر و هزاران سپاس…
سپاس و شکر خدا را که بندها بگشاد میان به شکر چو بستیم بند ما بگشاد به جان رسید فلک از دعا…
مها به دل نظری کن که دل تو را دارد به روز و شب به مراعاتت اقتضا دارد ز شادی و ز…