چون نبینم من جمالت صد جهان خود دیده گیر چون حدیث تو نباشد سر سر بشنیده گیر ای که در خوابت ندیده…
عزم رفتن کردهای چون عمر شیرین یاد دار کردهای اسب جدایی رغم ما زین یاد دار بر زمین و چرخ روید مر…
مرا اقبال خندانید آخر عنان این سو بگردانید آخر زمانی مرغ دل بربسته پر بود بدادش پر و پرانید آخر زهی باغی…
به ساقی درنگر در مست منگر به یوسف درنگر در دست منگر ایا ماهی جان در شست قالب ببین صیاد را در…
بگردان ساقیا آن جام دیگر بده جان مرا آرام دیگر به جان تو که امروزم ببینی که صبرم نیست تا ایام دیگر…
نگشتم از تو هرگز ای صنم سیر ولیک از هجر گشتم دم به دم سیر همیبینم رضایت در غم ماست چگونه گردد…
در این سرما و باران یار خوشتر نگار اندر کنار و عشق در سر نگار اندر کنار و چون نگاری لطیف و…
خداوند خداوندان اسرار زهی خورشید در خورشید انوار ز عشق حسن تو خوبان مه رو به رقص اندر مثال چرخ دوار چو…
صد بار بگفتمت نگهدار در خشم و ستیزه پا میفشار بر چنگ وفا و مهربانی گر زخمه زنی بزن به هنجار دانی…
کی باشد اختری در اقطار در برج چنین مهی گرفتار آواره شده ز کفر و ایمان اقرار به پیش او چو انکار…
شب گشت ولیک پیش اغیار روزست شب من از رخ یار گر عالم جمله خار گیرد ماییم ز دوست غرق گلزار گر…
نوریست میان شعر احمر از دیده و وهم و روح برتر خواهی خود را بدو بدوزی برخیز و حجاب نفس بردر آن…