الا ای شمع گریان گرم میسوز خلاص شمع نزدیکست شد روز خلاص شمعها شمعی برآمد که بر زنگی ظلمتهاست پیروز نهان شد…
در این سرما سر ما داری امروز سر عیش و تماشا داری امروز توی خورشید و ما پیشت چو ذره که ما…
ای خفته به یاد یار برخیز میآید یار غار برخیز زنهارده خلایق آمد برخیز تو زینهار برخیز جان بخش هزار عیسی آمد…
ماییم فداییان جانباز گستاخ و دلیر و جسم پرداز حیفست که جان پاک ما را باشد تن خاکسار انباز ز آغاز همه…
برخیز و صبوح را برانگیز جان بخش زمانه را و مستیز آمیخته باش با حریفان با آب شراب را میامیز یاد تو…
بشنو خبر صادق از گفته پیغامبر اندر صفت مؤمن المؤمن کالمزهر جاء الملک الاکبر ما احسن ذا المنظر حتی ملاء الدنیا بالعبهر…
مرا میگفت دوش آن یار عیار سگ عاشق به از شیران هشیار جهان پر شد مگر گوشت گرفتست سگ اصحاب کهف و…
انجیرفروش را چه بهتر انجیرفروشی ای برادر یا ساقی عشقنا تذکر فالعیش بلا نداک ابتر ما را سر صنعت و دکان نیست…
انتم الشمس و القمر منکم السمع و البصر نظر القلب فیکم بکم ینجلی النظر قلتم الصبر اجمل صبر العبد ما انصبر نحن…
آفتابی برآمد از اسرار جامهشویی کنیم صوفیوار تن ما خرقهایست پُر تضریب جان ما صوفییست معنیدار خرقهٔ پُر ز بند روزی چند، جان…
جاء الربیع و البطر زال الشتاء و الخطر من فضل رب عنده کل الخطایا تغتفر اوحی الیکم ربکم انا غفرنا ذنبکم فارضوا…
غره وجه سلبت قلب جمیع البشر ضاء بها اذ ظهرت باطن لیل کدر انی وجدت امراه اوصفه تملکهم او قمراء محتجباء تحت…