بشنیده بدم که جان جانی آنی و هزار همچنانی از خلق نشان تو شنیدم کفو تو نبود آن نشانی الحمد شدم ز…
ای ساقی باده معانی درده تو شراب ارغوانی زان باده پیر تلخ پاسخ بفزای حلاوت جوانی در بزم سرای شاه جانان نظاره…
چون سوی برادری بپویی باید که نخست رو بشویی در سر ز خمارت ار صداعی است تصدیع برادران نجویی یا بوی بغل…
مجلس چو چراغ و تو چو آبی وز آب چراغ را خرابی خورشید بتافتهست بر جمع رو تو ز میان که چون…
من پار بخوردهام شرابی امسال چه مستم و خرابی من پار ز آتشی گذشتم امسال چرا شدم کبابی من تشنه به آب…
ز مهجوران نمیجویی نشانی کجا رفت آن وفا و مهربانی در این خشکی هجران ماهیانند بیا ای آب بحر زندگانی برون آب…
برون کن سر که جان سرخوشانی فروکن سر ز بام بینشانی به هر دم رخت مشتاقان خود را بدان سو کش که…
دلاراما چنین زیبا چرایی چنین چست و چنین رعنا چرایی گرفتم من که جانی و جهانی چنین جان و جهان آرا چرایی…
بیا ای غم که تو بس باوفایی که ابر قطرههای اشکهایی زنی درویش آمد سوی عباس که تعلیمم بده نوعی گدایی در…
بیا ای یار کامروز آن مایی چو گل باید که با ما خوش برآیی خدایا چشم بد را دور گردان خداوندا نگه…
بیا جانا که امروز آن مایی کجایی تو کجایی تو کجایی به فر سایهات چون آفتابیم همایی تو همایی تو همایی جهان…
چنان گشتم ز مستی و خرابی که خاکی را نمیدانم ز آبی در این خانه نمییابم کسی را تو هشیاری بیا باشد…