دیدم رخ خوب گلشنی را آن چشم و چراغ روشنی را آن قبله و سجده گاه جان را آن عشرت و جای…

چون خانه روی ز خانه ما با آتش و با زبانه ما با رستم زال تا نگویی از رخش و ز تازیانه…

تا چند تو پس روی به پیش آ در کفر مرو به سوی کیش آ در نیش تو نوش بین به نیش…

برخیز و صبوح را بیارا پُر لَخلخه کن کنار ما را پیش آر شراب رنگ آمیز ای ساقی خوب خوب سیما از…

بنمود وفا از این جا هرگز نرویم ما از این جا این جا مدد حیات جانست ذوقست دو چشم را از این…

از دور بدیده شمس دین را فخر تبریز و رشک چین را آن چشم و چراغ آسمان را آن زنده کننده زمین…

ای سخت گرفته جادوی را شیری بنموده آهوی را از سحر تو احولست دیده در دیده نهاده‌ای دوی را بنموده‌ای از ترنج…

ای جان و قوام جمله جان‌ها پر بخش و روان کن روان‌ها با تو ز زیان چه باک داریم ای سودکن همه…

اندر دل ما توی نگارا غیر تو کلوخ و سنگ خارا هر عاشق شاهدی گزیدست ما جز تو ندیده‌ایم یارا گر غیر…

ای مطرب دل برای یاری را در پرده زیر گوی زاری را رو در چمن و به روی گل بنگر همدم شو…

ز روی تست عید آثار ما را بیا ای عید و عیدی آر ما را تو جان عید و از روی تو…

برای تو فدا کردیم جان‌ها کشیده بهر تو زخم زبان‌ها شنیده طعنه‌های همچو آتش رسیده تیر کاری زان کمان‌ها اگر دل را…