مولانا molana مولانا

ذوق روی ترشش بین که ز صد قند گذشت گفت بس چند بود گفتمش از چند گذشت چون چنین است صنم پند…

مولانا molana مولانا

اندرآ ای مه که بی‌تو ماه را استاره نیست تا خیالت درنیاید پای کوبان چاره نیست چون خیالت بر که آید چشمه‌ها…

مولانا molana مولانا

نقش‌بند جان که جان‌ها جانب او مایلست عاقلان را بر زبان و عاشقان را در دلست آنکه باشد بر زبان‌ها لا احب…

مولانا molana مولانا

گر تو پنداری به حسن تو نگاری هست نیست ور تو پنداری مرا بی‌تو قراری هست نیست ور تو گویی چرخ می‌گردد…

مولانا molana مولانا

هله ای آنک بخوردی سحری باده که نوشت هله پیش آ که بگویم سخن راز به گوشت می روح آمد نادر رو…

مولانا molana مولانا

به خدا کت نگذارم که روی راه سلامت که سر و پا و سلامت نبود روز قیامت حشم عشق درآمد ربض شهر…

مولانا molana مولانا

چند گویی که چه چاره‌ست و مرا درمان چیست چاره جوینده که کرده‌ست تو را خود آن چیست چند باشد غم آنت…

مولانا molana مولانا

چشم پرنور که مست نظر جانانست ماه از او چشم گرفتست و فلک لرزانست خاصه آن لحظه که از حضرت حق نور…

مولانا molana مولانا

آن شنیدی که خضر تخته کشتی بشکست تا که کشتی ز کف ظالم جبار برست خضر وقت تو عشق است که صوفی…

مولانا molana مولانا

تا نلغزی که ز خون راهِ پس و پیش‌ ترست آدمی‌دزد زِ زردزد کنون بیشترست گربزانند که از عقل و خبر می‌دزدند…

مولانا molana مولانا

دوش آمد بَرِ من آنکه شب افروز منست آمدن باری اگر در دو جهان آمدنست آنکه سرسبزی خاک‌ست و گهربخش فلک چاشنی…

مولانا molana مولانا

مطربا این پرده زن کان یار ما مست آمدست وان حیات باصفای باوفا مست آمدست گر لباس قهر پوشد چون شرر بشناسمش…

بارگذاری مطالب بیشتر
سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.

ورود به سایت