مرا چو زندگی از یاد روی چون مه توست همیشه سجده گهم آستان خرگه توست به هر شبی کشدم تا به روز…
جهان و کار جهان سر به سر اگر بادست چرا ز باد مکافات داد و بیدادست به باد و بود محمد نگر…
هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست ما به چمن میرویم عزم تماشا که راست نوبت خانه گذشت نوبت بستان…
ز عشق روی تو روشن دل بنین و بنات بیا که از تو شود سیئاتهم حسنات خیال تو چو درآید به سینه…
بیا که عاشق ماهست وز اختران پیداست بدانک مست تجلی به ماه راه نماست میان روز شتر بر سر مناره رود هر…
بخند بر همه عالم که جای خنده تو راست که بنده قد و ابروی تست هر کژ و راست فتد به پای…
ز آفتاب سعادت مرا شراباتست که ذرههای تنم حلقه خراباتست صلای چهره خورشید ما که فردوسست صلای سایه زلفین او که جناتست…
وجود من به کف یار جز که ساغر نیست نگاه کن به دو چشمم اگرت باور نیست چو ساغرم دل پرخون من…
ستیزه کن که ز خوبان ستیزه شیرینست بهانه کن که بتان را بهانه آیینست از آن لب شکرینت بهانههای دروغ به جای…
به حق آن که در این دل به جز ولای تو نیست ولی او نشوم کو ز اولیای تو نیست مباد جانم…
چه گوهری تو که کس را به کف بهای تو نیست جهان چه دارد در کف که آن عطای تو نیست سزای…
یوسف کنعانیم روی چو ماهم گواست هیچ کس از آفتاب خط و گواهان نخواست سرو بلندم تو را راست نشانی دهم راستتر…