گرچه در مستی خسی را تو مراعاتی کنی و آنک نفی محض باشد گرچه اثباتی کنی آنک او رد دل است از…
ساقیا بر خاک ما چون جرعهها میریختی گر نمیجستی جنون ما چرا میریختی ساقیا آن لطف کو کان روز همچون آفتاب نور…
گر شراب عشق کار جان حیوانیستی عشق شمس الدین به عالم فاش و یک سانیستی گر نه در انوار غیرت غرق بودی…
ای نرفته از دل من اندرآ شاد آمدی ای تو شمع شب فروزی مرحبا شاد آمدی خانقاه روحیان را از تو حلو…
گر من از اسرار عشقش نیک دانا بودمی اندر آن یغما رفیق ترک یغما بودمی ور چو چشم خونی او بودمی من…
آه از آن رخسار برق انداز خوش عیارهای صاعقه است از برق او بر جان هر بیچارهای چون ز پیش رشتهای در…
بار دیگر ملتی برساختی برساختی سوی جان عاشقان پرداختی پرداختی بار دیگر در جهان آتش زدی آتش زدی تا به هفتم آسمان…
سر نهاده بر قدمهای بت چین نیستی ز آنک مسی در صفت خلخال زرین نیستی راست گو جانا که امروز از چه…
این چه چتر است این که بر ملک ابد برداشتی یادآوردی جهان را ز آنک در سر داشتی زلف کفر و روی…
ای ملامت گر تو عاشق را سبک پنداشتی تا به پیش عاشقان بند و فسون برداشتی گه مثال و رمز گویی گه…
ای تو جان صد گلستان از سمن پنهان شدی ای تو جان جان جانم چون ز من پنهان شدی چون فلک از…
ای که جانها خاک پایت صورت اندیش آمدی دست بر در نه درآ در خانه خویش آمدی نیست بر هستی شکستی گرد…