عاشق به سوی عاشق زنجیر همی‌درد دیوانه همی‌گردد تدبیر همی‌درد تقصیر کجا گنجد در گرم روی عاشق کز آتش عشق او تقصیر…

ای دوست‌! شکر بهتر یا آنک شکر سازد‌؟ خوبیِ قمر بهتر یا آنک قمر سازد‌؟ ای باغ‌! توی خوشتر یا گلشنِ گل…

عاشق چو منی باید می‌سوزد و می‌سازد ور نی مثل کودک تا کعب همی‌بازد مه رو چو توی باید ای ماه غلام…

گر دیو و پری حارس باتیغ و سپر باشد چون حکم خدا آید آن زیر و زبر باشد بر هر چه امیدستت…

نومید مشو جانا کاومید پدید آمد اومید همه جان‌ها از غیب رسید آمد نومید مشو گرچه مریم بشد از دستت کان نور…

عید آمد و عید آمد وان بخت سعید آمد برگیر و دهل می‌زن کآن ماه پدید آمد عید آمد ای مجنون! غلغل…

ای خفته شب تیره هنگام دعا آمد وی نفس جفاپیشه هنگام وفا آمد بنگر به سوی روزن بگشای در توبه پرداخته کن…

بگذشت مه روزه عید آمد و عید آمد بگذشت شب هجران معشوق پدید آمد آن صبح چو صادق شد عذرای تو وامق…

ای خواجه بازرگان از مصر شکر آمد وان یوسف چون شکر ناگه ز سفر آمد روح آمد و راح آمد معجون نجاح…

آن بنده آواره بازآمد و بازآمد چون شمع به پیش تو در سوز و گداز آمد چون عبهر و قند ای جان…

خواب از پی آن آید تا عقل تو بستاند دیوانه کجا خسبد دیوانه چه شب داند نی روز بود نی شب در…

چونی و چه باشد چون تا قدر تو را داند جز پادشه بی‌چون قدر تو کجا داند عالم ز تو پرنور‌ست ای…