
یا تو ترش کرده رو! مایه ده شکّران
تنگ شکر میکشد تا بنهد در میان
یا تو ترش کرده رو! مایه ده شکّران
تنگ شکر میکشد تا بنهد در میان
سرکه فروشان هلا! سرکه بریزید زود
تا که عسل پر کند آن شهِ شکّرلبان
سرکهٔ نه ساله را بهر خدا را بریز
چونک بریزی بیا تا دهمت من نشان
طوطی جان تو را سرکه نوا کی دهد؟!
بلبل مست تو را شرط بود گلستان
سر برون کن از دریچه جان ببین عشاق را از صبوحیهای شاه آگاه کن فساق را از عنایتهای آن شاه حیات انگیز…
آن دلبر عیار جگرخواره ما کو آن خسرو شیرین شکرپاره ما کو بیصورت او مجلس ما را نمکی نیست آن پرنمک و…
عدو توبه و صبرم مرا امروز ناگاهان میان راه پیش آمد نوازش کرد چون شاهان گرفته جام چون مستان در او صد…
عشق تو مست و کف زنانم کرد مستم و بیخودم چه دانم کرد غوره بودم کنون شدم انگور خویشتن را ترش نتانم…
جان و جهان چو روی تو در دو جهان کجا بود گر تو ستم کنی به جان از تو ستم روا بود…
یا من یزید حسنک حقا تحیری اهلا و مرحبا بسراج منور یا من سألت عن صفةالروح کیف هو االروح لاح من قمرالحسن…
صبر با عشق بس نمیآید عقل فریادرس نمیآید بیخودی خوش ولایتیست ولی زیر فرمان کس نمیآید کاروان حیات میگذرد هیچ بانگ جرس…
بریده شد از این جوی جهان آب بهارا بازگرد و وارسان آب از آن آبی که چشمه خضر و الیاس ندیدست و…