
گل گفت مرا نرمی از خار چه میجویی
گفتم که در این سودا هشیار چه میجویی
گل گفت مرا نرمی از خار چه میجویی
گفتم که در این سودا هشیار چه میجویی
گفتا که در این سودا دلدار تو کو بنما
گفتم نشدی بیدل دلدار چه میجویی
گفتا هله مستانه بنما ره خمخانه
گفتم که برو طفلی خمار چه میجویی
گفتا ز چه بیهوشی بنمای چه مینوشی
گفتم برو ای مسکین هشدار چه میجویی
گفتا که چه گلزار است کز وی نرسد بویی
گفتم اگرت بو نیست گلزار چه میجویی
گفتا که وفاجویان خوابی است که میبینند
گفتم که خیال خواب بیدار چه میجویی
شمع جهان دوش نَبُد نور تو در حلقه ما راست بگو شمع رخت دوش کجا بود؟ کجا؟ سوی دل ما بِنِگر کز…
گل سرخ دیدم شدم زعفرانی یکی لعل دیدم شدم زر کانی دلم چون ستاره شبی در نظاره به هر برج میشد به…
ایا سر کرده از جانم! تو را خانه کجا باشد؟ الا ای ماه تابانم! تو را خانه کجا باشد؟ الا ای قادر…
گر مایهٔ دهر جان فزا بود زیرا که در او پری ما بود مر پریان را ز حیرت او هر گوشه مقال…
جان پیش تو هر ساعت میریزد و میروید از بهر یکی جان کس چون با تو سخن گوید هر جا که نهی…
تا با تو قرین شدهست جانم هر جا که روم به گلستانم تا صورت تو قرین دل شد بر خاک نیم بر…
بانگ تسبیح بشنو از بالا پس تو هم سبح اسمه الاعلی گل و سنبل چرد دلت چون یافت مرغزاری که اخرج المرعی…
مباد با کس دیگر ثنا و دشنامش که هر دو آب حیاتست پخته و خامش خمار باده او خوشترست یا مستی که…