غزل شمارهٔ ۲۷۳۶ – چون سوی برادری بپویی

مولانا molana

چون سوی برادری بپویی
باید که نخست رو بشویی
در سر ز خمارت ار صداعی است
تصدیع برادران نجویی
یا بوی بغل ز خود برانی
یا ترک کنار دوست گویی
در سور مهی بنفشه مویی
کی شرط بود که تو بمویی
بی دام اگرت شکار باید
می‌دانک چو من محال جویی
ور گوش تو گرم شد ز مستی
صوفی سماع و های و هویی
ور هوش تو بی‌خبر شد از گوش
یک توی نه‌ای هزارتویی

مولانا molana

مطالعه بیشتر