
پیش جوش عفو بیحد تو شاه
توبه کردن از گناه آمد گناه
پیش جوش عفو بیحد تو شاه
توبه کردن از گناه آمد گناه
بس که گمره را کنی بس جست و جو
گمرهی گشتهست فاضلتر ز راه
منطقم را کرد ویران وصف تو
راه گفتن بسته شد ماندهست آه
آه دردت را ندارم محرمی
چون علی اه میکنم در قعر چاه
چه بجوشد نی بروید از لبش
نی بنالد راز من گردد تباه
بس کن ای نی ز آنک ما نامحرمیم
زان شکر ما را و نی را عذر خواه
به حیلت تو خواهی که در را ببندی بنالی چو رنجور و سر را ببندی چو رنجور والله که آن زور داری…
مکن یار مکن یار مرو ای مه عیار رخ فرخ خود را مپوشان به یکی بار تو دریای الهی همه خلق چو…
خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد خبرت هست که دی گم شد و تابستان شد خبرت هست که ریحان و…
یار آمد به صلح ای اصحاب ما لکم قاعدین عند الباب نوبت هجر و انتظار گذشت فادخلوا الدار یا اولی الالباب آفتاب…
هر چند بیگه آیی بیگاه خیز مایی ای خواجه خانه بازآ بیگاه شد کجایی برگ قفس نداری جز ما هوس نداری یکتا…
میان باغ، گل سرخ، های و هو دارد که بو کنید دهان مرا چه بو دارد به باغ، خود همه مستند لیک…
آمدم تا رو نهم بر خاک پای یار خود آمدم تا عذر خواهم ساعتی از کار خود آمدم کز سر بگیرم خدمت…
ای خوشا روز که پیش چو تو سلطان میرم پیش کان شکر تو شکرافشان میرم صد هزاران گل صدبرگ ز خاکم روید…