
پیشتر آ ای صنم شنگ من
ای صنم همدل و همرنگ من
پیشتر آ ای صنم شنگ من
ای صنم همدل و همرنگ من
شیوه گری بین که دلم تنگ شد
تا تو بگوییش که دلتنگ من
جنگ کنم با دل خود چون عوان
تا تو بگویی سره سرهنگ من
چند بپرسی که رخت زرد چیست
از غم تو ای بت گلرنگ من
دوش به زهره همه شب میرسید
زاری این قالب چون چنگ من
جان مرا از تن من بازخر
تا برهد جان من از ننگ من
ای شده از لطف لب لعل تو
صیرفی زر دل چون سنگ من
صلح بده جان مرا و مرا
کز جهت توست همه جنگ من
پای من از باد روانتر شود
گر تو بگویی که بیا لنگ من
زان شدهام بسته آونگ تو
کز تو شود چون شکر آونگ من
ای تو ز من فارغ و من زار زار
اه چه شوم چون کنی آهنگ من
زنگی غم بر در شادی روم
روم مرا بازخر از زنگ من
بیگهی و دوری ره باک نیست
نیم قدم شد ز تو فرسنگ من
پیری من گشته به از کودکی
تازه شده روی پرآژنگ من
خامش کن چون خمشان دنگ باش
تات بگوید خمش و دنگ من
چیست که هر دمی چنین میکشدم به سوی او عنبر نی و مشک نی بوی وی است بوی او سلسلهای است بیبها…
از بهر خدا عشق دگر یار مدارید در مجلس جان فکر دگر کار مدارید یار دگر و کار دگر کفر و محالست…
عید نمای عید را ای تو هلال عید من گوش بمال ماه را ای مه ناپدید من بود من و فنای من…
خوی بد دارم ملولم تو مرا معذور دار خوی من کی خوش شود بیروی خوبت ای نگار بیتو هستم چون زمستان خلق…
مرغ خانه با هما پروا مکن پر نداری نیت صحرا مکن چون سمندر در دل آتش مرو ور مری، تو خویش را…
چو آفتاب برآمد ز قعر آب سیاه ز ذره ذره شنو لا اله الا الله چه جای ذره که چون آفتاب جان…
آنک بیرون از جهان بد در جهان آوردمش و آنک میکرد او کرانه در میان آوردمش آنک عشوه کار او بد عشوهای…
توبه من درست نیست خموش من بیتوبه را به کس مفروش بندهٔ عیبناک را بمران رحمت خویش را از او بمپوش تو سمیع…