غزل شمارهٔ ۷۹۳ – هست مستی که مرا جانب میخانه برد

مولانا molana

هست مستی که مرا جانب میخانه برد
جانب ساقی گلچهره دردانه برد
هست مستی که کشد گوش مرا یارانه
از چنین صف نعالم سوی پیشانه برد
نعل آنست که بوسه گه او خاک بود
لعل آنست که سوی می و پیمانه برد
جان سپاریم بدان باده جان دست نهیم
پیشتر زانک خردمان سوی افسانه برد
شاخ شاخست دل از رنگ سر زلف خوشش
تا چرا بند چنان موسی سر شانه برد

مولانا molana

مطالعه بیشتر