غزل شماره ۱۹۵۲ هست ما را هر زمانی از نگار راستین

مولانا molana

هست ما را هر زمانی از نگار راستین
لقمه‌ای اندر دهان و دیگری در آستین

این حد خوبی نباشد ای خدایا چیست این
هیچ سروی این ندارد خوش قد و بالا است این

این چنین خورشید پیدا چونک پنهان می شود
او چنین پنهان ز عالم از برای ماست این

جمع خواهد آن بت و تنهاروان خود دیگرند
هر کجا خوبی بود او طالب غوغاست این

شمس تبریز ار چه جانی گر چو جان پنهان شوی
بر دلم تهمت نشیند کز کجا برخاست این

مولانا molana

مطالعه بیشتر