
نی نی به از این باید با دوست وفا کردن
نی نی کم از این باید تقصیر و جفا کردن
نی نی به از این باید با دوست وفا کردن
نی نی کم از این باید تقصیر و جفا کردن
زخمی که زند دستت بر عاشق سرمستت
نتواند غیر تو تدبیر دوا کردن
مرغی که چشد یک دم از دانه دام تو
در خاطر او ناید آهنگ هوا کردن
ای کار دو چشم تو بیجرم و گنه کشتن
وی کار دو لعل تو حاجات روا کردن
خوش واقعهای دارد دل با غم عشق تو
نی روی فروخوردن نی رای رها کردن
دعوی صفا کردن در عشق تو نیکو نیست
با جان صفا چه بود تفسیر صفا کردن
یا صغیر السن یا رطب البدن یا قریب العهد من شرب اللبن هاشمی الوجه ترکی القفا دیلمی الشعر رومی الذقن روحه روحی…
ساقیا در نوش آور شیره عنقود را در صبوح آور سبک مستان خوابآلود را یک به یک در آب افکن جمله تر…
گیرم که بود میر تو را زر به خروار رخساره چون زر ز کجا یابد زردار از دلشده زار چو زاری بشنیدند…
یا من عجب فتادم یا تو عجب فتادی چندین قدح بخوردی جامی به من ندادی تو از شراب مستی من هم ز…
به برج دل رسیدی بیست این جا چو آن مه را بدیدی بیست این جا بسی این رخت خود را هر نواحی…
چنان مستم چنان مستم من این دم که حوا را بنشناسم ز آدم ز شور من بشوریدهست دریا ز سرمستی من مست…
تدبیر کند بنده و تقدیر نداند تدبیر به تقدیر خداوند چه ماند بنده چو بیندیشد پیداست چه بیند حیلت بکند لیک خدایی…
عاشقی در خشم شد از یار خود معشوق وار گازری در خشم گشت از آفتاب نامدار وانگهان چون گازری از گازران درویشتر…