غزل شمارهٔ ۹۱۲ – نگفتمت مرو آن جا که مبتلات کنند

مولانا molana

نگفتمت مرو آن جا که مبتلات کنند
که سخت دست درازند بسته پات کنند
نگفتمت که بدان سوی دام در دامست
چو درفتادی در دام کی رهات کنند
نگفتمت به خرابات طرفه مستانند
که عقل را هدف تیر ترهات کنند
چو تو سلیم دلی را چو لقمه بربایند
به هر پیاده شهی را به طرح مات کنند
بسی مثال خمیرت دراز و گرد کنند
کهت کنند و دو صد بار کهربات کنند
تو مرد دل تنکی پیش آن جگرخواران
اگر روی چو جگربند شوربات کنند
تو اعتماد مکن بر کمال و دانش خویش
که کوه قاف شوی زود در هوات کنند
هزار مرغ عجب از گل تو برسازند
چو ز آب و گل گذری تا دگر چه‌هات کنند
برون کشندت از این تن چنان که پنبه ز پوست
مثال شخص خیالیت بی‌جهات کنند
چو در کشاکش احکام راضیت یابند
ز رنج‌ها برهانند و مرتضات کنند
خموش باش که این کودنان پست سخن
حشیشی‌اند و همین لحظه ژاژخات کنند

مولانا molana

مطالعه بیشتر