
نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم
در این سراب فنا چشمهٔ حیات منم
نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم
در این سراب فنا چشمهٔ حیات منم
وگر به خشم روی صدهزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم
نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی
که نقشبند سراپردهٔ رضات منم
نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی
مرو به خشک که دریای با صَفات منم
نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو
بیا که قدرت پرواز و پرّ و پات منم
نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند
که آتش و تبش و گرمی هوات منم
نگفتمت که صفتهای زشت در تو نهند
که گم کنی که سرِ چشمه صفات منم
نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت
نظام گیرد و خلّاق بیجهات منم
اگر چراغ دلی، دان که راه خانه کجاست
وگر خداصفتی، دان که کدخدات منم
دل را تمام برکن ای جان ز نیک نامی تا یک به یک بدانی اسرار را تمامی ای عاشق الهی ناموس خلق…
سلام علیک ای مقصود هستی هم از آغاز روز امروز مستی توی می واجب آید باده خوردن توی بت واجب آید بت…
ماییم قدیم عشق باره باقی دگران همه نظاره نظارگیان ملول گشتند ماند این دم گرم شعله خواره چون چرخ حریف آفتابیم پنهان…
به پیش باد تو ما همچو گردیم بدان سو که تو گردی چون نگردیم ز نور نوبهارت سبز و گرمیم ز تأثیر…
ای جهان آب و گل تا من تو را بشناختم صد هزاران محنت و رنج و بلا بشناختم تو چراگاه خرانی نی…
افند کلیمیرا از زحمت ما چونی ای جان صفا چونی وی کان وفا چونی ای فخر خردمندان وی بیتو جهان زندان وی…
خیزید مخسپید که نزدیک رسیدیم آواز خروس و سگ آن کوی شنیدیم والله که نشانهای قَرویِ دهِ یارست آن نرگس و نسرین…
مثل ذره روزن همگان گشته هوایی که تو خورشیدشمایل به سر بام برآیی همه ذرات پریشان ز تو کالیوه و شادان همه…