غزل شمارهٔ ۱۵۶۳ – من اشتر مست شهریارم

مولانا molana

من اشتر مست شهریارم
آن خایم کز گلو برآرم
چون گلبن روی اوست خویم
اشکوفه من بود نثارم
چون بحر اگر ترش کنم رو
پرگوهر و در بود کنارم
گر یار وصال ما نجوید
با عشق وصال یار غارم
خواری که به پیش خلق عار است
آن عار شده‌ست افتخارم
باد منطق برون کن از لنج
کز باد نطق در این غبارم

مولانا molana

مطالعه بیشتر