غزل شمارهٔ ۲۰۱۸ – مرغ خانه با هما پروا مکن

مولانا molana

مرغ خانه با هما پروا مکن

پر نداری نیت صحرا مکن

چون سمندر در دل آتش مرو

ور مری، تو خویش را رسوا مکن

درزیا، آهنگری کار تو نیست

تو ندانی فعل، آتش‌ها مکن

اول از آهنگران تعلیم گیر

ور نه بی‌تعلیم، تو، آن را مکن

چون نه‌ای بحری به بحر اندر مشو

قصد موج و غره دریا مکن

ور کنی پس گوشه کشتی بگیر

دست خود را تو ز کشتی وا مکن

گر بیفتی هم در آن کشتی بیفت

تکیه تو بر پنجه و بر پا مکن

چرخ خواهی؟ صحبت عیسی گزین

ور نه قصد گنبد خضرا مکن

میوه خامی، مقیم شاخ باش

بی‌معانی ترک این اسما مکن

شمس تبریزی مقیم حضرت است

تو مقام خویش جز آن جا مکن