
ما به تماشای تو بازآمدیم
جانب دریای تو بازآمدیم
ما به تماشای تو بازآمدیم
جانب دریای تو بازآمدیم
سیل غمت خانهٔ دل را بِبُرد
زود به صحرای تو بازآمدیم
چون سَرِ ما مطبخ سودای توست
بر سَرِ سودای تو بازآمدیم
از سَرِ چه صد رسن انداختی
تا سوی بالای تو بازآمدیم
نالهٔ سرنای تو در جان رسید
در پِیِ سرنای تو بازآمدیم
تو ز من ملول گشتی که من از تو ناشتابم صنما چه می شتابی که بکشتی از شتابم تو رئیسی و امیری…
هر موی من از عشقت بیت و غزلی گشته هر عضو من از ذوقت خم عسلی گشته خورشید حمل رویت دریای عسل…
آتشینا آب حیوان از کجا آوردهای دانم این باری که الحق جان فزا آوردهای مشرق و مغرب بدرد همچو ابر از یک…
ای در ما را زده شمع سرایی درآ خانه دل آن توست خانه خدایی درآ خانه ز تو تافتهست روشنیی یافتهست ای…
بعد از سماع گویی کان شورها کجا شد یا خود نبود چیزی یا بود و آن فنا شد منکر مباش بنگر اندر…
آن دلبر عیار جگرخواره ما کو آن خسرو شیرین شکرپاره ما کو بیصورت او مجلس ما را نمکی نیست آن پرنمک و…
پیش شمع نور جان دل هست چون پروانهای در شعاع شمع جانان دل گرفته خانهای سرفرازی شیرگیری مست عشقی فتنهای نزد جانان…
خیره چرا گشتهای خواجه مگر عاشقی کاسه بزن کوزه خور خواجه اگر عاشقی کاش بدانستیی بر چه در ایستادهای کاش بدانستیی بر…