غزل شمارهٔ ۳۱۹۲ – لا یغرنک سد هوس عن رایی

مولانا molana

لا یغرنک سد هوس عن رایی

کم قصور هدمت من عوج الارآء

اشتهی انصح لکن لسانی قفلت

اننی انصح بالصمت علی الاخفاء

این همه ترس و نفاق و دودلی باری چیست

نه که در سایه و در دولت این مولایی؟!

بیم ازان می‌کندت، تا برود بیم از تو

یار ازان می‌گزدت، تا همه شکرخایی

شمس تبریز شمعیست که غایب گردد

شب چو شد روز چرا منتظر فردایی؟!