
غزل شماره ۸ از غزلیات صائب تبریزی را به همراه تفسیر برای شما دوستان قرار دادهایم. صائب تبریزی به عنوان یکی از پیشگامان شعر فارسی، تأثیر زیادی بر شاعران بعدی گذاشته است. بسیاری از شاعران معاصر و بعد از او تحت تأثیر سبک و زبان او قرار گرفتهاند.
غزل شماره ۸
گرچه باشند آن دو زلف مشکبار از هم جدا
نیستند اما به وقت گیر و دار از هم جدا
مستی و مخموری از هم گرچه دور افتادهاند
نیست در چشم تو مستی و خمار از هم جدا
لرزد از بیم جدایی استخوانم بند بند
هر کجا بینم فلک سازد دو یار از هم جدا
نشأه و می را نماید با کمال اتحاد
از نگاهی چشم شور روزگار از هم جدا
یک دل صد پاره آید عارفان را در نظر
گرچه باشد برگ برگ لالهزار از هم جدا
سر به یک جا می گذارد این دو راه مختلف
مینماید گر به صورت زلف یار از هم جدا
متحد گردند با هم چشم چون بر هم نهند
هست اگر جانهای روشن چون شرار از هم جدا
از دل روشن، علایق را شود پیوند سست
ماه میسازد کتان را پود و تار از هم جدا
چند باشیم از حجاب عشق و استغنای حسن
در ته یک پیرهن، ما و نگار از هم جدا؟
آشناییهای ظاهر پردهٔ بیگانگی است
آب و روغن هست در یک جویبار از هم جدا
غافلی از پشت و روی کار صائب ورنه نیست
چون گل رعنا خزان و نوبهار از هم جدا
تفسیر این شعر
این شعر از شاعر بزرگ ایرانی، صائب تبریزی، به زیبایی احساسات عمیق عاشقانه و جدایی را بیان میکند. در ادامه، هر بیت را به زبان ساده توضیح میدهم:
گرچه باشند آن دو زلف مشکبار از هم جدا
(هرچند که زلفهای سیاه و زیبا از هم جدا هستند)
توضیح: زلفهای مشکی به زیبایی و جذابیت اشاره دارند، اما در اینجا نشان میدهد که حتی اگر دو چیز زیبا از هم جدا باشند، هنوز هم ارتباطی عاطفی وجود دارد.
نیستند اما به وقت گیر و دار از هم جدا
(اما در زمان سختیها و مشکلات، این جدایی احساس میشود)
توضیح: در زمانهای دشوار، احساس جدایی بیشتر نمایان میشود.
مستی و مخموری از هم گرچه دور افتادهاند
(اگرچه مستی و حال خوب از هم دور شدهاند)
توضیح: حتی اگر حال خوب و شوق عاشقانه فاصله بگیرد، هنوز هم در دل وجود دارد.
نیست در چشم تو مستی و خمار از هم جدا
(در چشمان تو، حال خوب و حال بد از هم جدا نیستند)
توضیح: در چشم معشوق، حال خوب و بد به هم پیوستهاند.
لرزد از بیم جدایی استخوانم بند بند
(از ترس جدایی، بدنم به لرزه میافتد)
توضیح: جدایی باعث ترس و اضطراب عمیق در وجود شاعر میشود.
هر کجا بینم فلک سازد دو یار از هم جدا
(هر جا که نگاه میکنم، آسمان دو یار را از هم جدا میکند)
توضیح: شاعر هر جا که مینگرد، جدایی را مشاهده میکند.
نشأه و می را نماید با کمال اتحاد
(شراب و حالت مستی به صورت کامل به هم پیوستهاند)
توضیح: حالت مستی و شراب به هم مرتبط هستند و جدایی ندارند.
از نگاهی چشم شور روزگار از هم جدا
(نگاه بد روزگار این دو را از هم جدا کرده است)
توضیح: مشکلات زندگی باعث جدایی شده است.
یک دل صد پاره آید عارفان را در نظر
(عارفان یک دل دارند که به صد پاره تقسیم شده است)
توضیح: عارفان با وجود جداییها هنوز یک عشق واحد دارند.
گرچه باشد برگ برگ لالهزار از هم جدا
(هرچند که گلها در باغ از هم جدا هستند)
توضیح: زیباییها ممکن است از هم فاصله داشته باشند، اما هنوز ارزشمند هستند.
سر به یک جا می گذارد این دو راه مختلف
(این دو مسیر مختلف به یک هدف میرسند)
توضیح: هر دو مسیر در نهایت به یک حقیقت یا هدف مشترک میرسند.
مینماید گر به صورت زلف یار از هم جدا
(اگرچه زلف یار از هم جداست، اما هنوز زیبایی دارد)
توضیح: زیبایی معشوق حتی در جدایی نیز وجود دارد.
متحد گردند با هم چشم چون بر هم نهند
(چشمها وقتی بر هم گذاشته شوند، متحد میشوند)
توضیح: وقتی دو نفر به یکدیگر نگاه کنند، احساس اتحاد و نزدیکی پیدا میکنند.
هست اگر جانهای روشن چون شرار از هم جدا
(اگر روحها روشن باشند، حتی اگر از هم دور باشند)
توضیح: روحهای روشن و عاشق هرگز واقعاً از هم جدا نیستند.
از دل روشن، علایق را شود پیوند سست
(از دل روشن، پیوندها ضعیف میشوند)
توضیح: اگر دل پاک باشد، پیوندها ممکن است ضعیف شوند.
ماه میسازد کتان را پود و تار از هم جدا
(ماه تار و پود را با هم میسازد، حتی اگر جدا باشند)
توضیح: زیبایی طبیعی باعث ایجاد ارتباط بین چیزهای جدا میشود.
چند باشیم از حجاب عشق و استغنای حسن
(چقدر باید از حجاب عشق و زیبایی دور باشیم)
توضیح: شاعر به این فکر میکند که چرا باید از عشق و زیبایی دور باشیم.
در ته یک پیرهن، ما و نگار از هم جدا؟
(آیا ما و معشوق در زیر یک لباس از هم جدا هستیم؟)
توضیح: این سؤال نشاندهنده نزدیکی عاطفی است.
آشناییهای ظاهر پردهٔ بیگانگی است
(آشناییهای ظاهری فقط پردهای برای جدایی هستند)
توضیح: روابط سطحی نمیتوانند عمق واقعی عشق را نشان دهند.
آب و روغن هست در یک جویبار از هم جدا
(آب و روغن در یک جریان آب وجود دارند اما جدا هستند)
توضیح: این نشاندهنده این است که حتی اگر دو چیز نزدیک باشند، ممکن است نتوانند با هم ترکیب شوند.
غافلی از پشت و روی کار صائب ورنه نیست
(اگر صائب را بشناسی، متوجه خواهی شد که جدایی واقعی نیست)
توضیح: اگر به عمق احساسات پی ببریم، متوجه خواهیم شد که جدایی واقعی وجود ندارد.
چون گل رعنا خزان و نوبهار از هم جدا
(گل زیبا در فصل خزان و بهار از هم جدا هستند)
توضیح: زیبایی گلها در فصول مختلف وجود دارد، اما آنها همچنان زیبا هستند.
در کل، این شعر به زیبایی احساسات عاشقانه، جدایی و ارتباط عمیق بین عاشق و معشوق را بیان میکند. شاعر به ما یادآوری میکند که حتی در جداییها نیز عشق و زیبایی وجود دارد.